امروز بعد کلاس ادبیات نیما زنگ زد به پرهام که بریم بیرون! (آخه نیما ادبیاتشو قبلا پاس کرده) البته سر کلاس هم چند بار بهش زنگ زد ولی خب!نمی شد گوشی برداره!استاد دخل پرهامو میاورد!! خلاصه من رسیدم خونه اس ام اس دادم به نیما که بی مرام پالس منفی شدی!!!!! که جواب داد آره آخه حالم خرابه! این جا دیگه زنگ زدم بهشو تصمیم گرفتیم بریم بیرون! یه ساعت بعد سر پل رومی قرار گذاشتیم. بعد تصمیم گرقتیم بریم فرحزاد!اونم جدی جدی پالس منفی!! آهنگ غمگیمن هم گذاشته بود!!کم مونده بود گریه ام بگیره!!
کلی هم تو ماشین حرف زدیم.یه خورده رو براه شد تا رسیدیم فرحزاد.یه باغچه پیدا کردیم نشستیم دوتا جوجه با یه قلیون سفارش دادیم و کلی صفا و اینا...!!!
انصافا به من خوش گذشت ، به نظر میومد نیما هم حالش جا اومد!آخه خداییش اولش داغون بود!!!!! بعدش منو رسوند خونه جدید ماجرا دارمون!!الآنم دارم از همونجا آپ می کنم.فقط منو پدرم اینجاییم! اولش منو بابام رفتیم تو حیاط که بابام قدم میزد،منم همون طور که آناتومی میخوندم با نیما اس ام اس بازی میکردم!!! d-: