دیروز واسه خودش روزی بود!!(گل گفتمااا!) وسط زبان عمومی استاد یه break داد که بچه ها برن ناهار بخورن!پرهامم کلی اصرار که بریم سلف! منم حوصله نداشتم گفتم نه اما گفت من میرم یه چیزی میارم بخوریم! منم جلو نیمکت روبرو سلف نشستم تا پرهام بیاد!
چند min گذشت دیدم دست خالی اومده! گفتم چی شد؟؟ میگه هیچی دیگه باید بریم بستنی بدم به ایناااااا!(آخه پرهام پول بستنی هارو قبلا از بچه هایی که اومده بودن تور جمع کرده بود اما بستنیو نگرفت!!) منم یادم بود اما گفتم بیخیال!! الان؟؟! گفت آره آ.م این دفعه دیگه نمیدونم چی بهم میگه! خلاصه! منو پرهام و آ.م ، ن.ر ،....حدود 7تا رفتیم سوپری کنار یونی که به سفارش خانوما!!! بستنی نسکافه ای کاله خریداری شه!!! حالا تو راه..! پرهام: خب ببین چقدر میشه محمدحسین...؟ حالا یه بستنی کیم میخوایم بدیماااا! عجبااااا....!! بریم بستنیو بدیم راحت شیم!!! حالا بخاطر چند تومن...!!!
من که بیخیال بستنی شدم! تا رسیدن به اونجا کلا یه ریز پرهام جان مشغول حساب کتاب بودن!!!
البته لازم به ذکره که ساعت دوم کلاس رو نرفتیم!! تنیجه استاد حضور غیاب کرد!(حالا استاد تو تاریخ یونی یه بارهم حضور غیاب نکرده بودااا!)
پ.ن: قبل کلاس ویروس هم گروه دیگه بچه هارو برد که بستنی شونو بده! (بالاخره گروه دومی ها فرق داشتن دیگه!!! D: )
پ.ن: وسط کلاس ویروس برق اظطراری یونی رفت!!! هوا هم تاریک!! کلی جالب بود واسه خودش!!!! که نماینده ... ما رفت به درو دیوار زد تا یه کلاس با برق پیدا کرد! مرتیکه!!
پ.ن: تا وارد کلاس شدیم دوستان بجای خیر مقدم از نحوه پیچوندن کلاس پرسیدن!! مثل اینکه استاد زبان همچین شاکی شد که گفت یکی یه نمره از همشون کم میکنم!! D:
چند min گذشت دیدم دست خالی اومده! گفتم چی شد؟؟ میگه هیچی دیگه باید بریم بستنی بدم به ایناااااا!(آخه پرهام پول بستنی هارو قبلا از بچه هایی که اومده بودن تور جمع کرده بود اما بستنیو نگرفت!!) منم یادم بود اما گفتم بیخیال!! الان؟؟! گفت آره آ.م این دفعه دیگه نمیدونم چی بهم میگه! خلاصه! منو پرهام و آ.م ، ن.ر ،....حدود 7تا رفتیم سوپری کنار یونی که به سفارش خانوما!!! بستنی نسکافه ای کاله خریداری شه!!! حالا تو راه..! پرهام: خب ببین چقدر میشه محمدحسین...؟ حالا یه بستنی کیم میخوایم بدیماااا! عجبااااا....!! بریم بستنیو بدیم راحت شیم!!! حالا بخاطر چند تومن...!!!
من که بیخیال بستنی شدم! تا رسیدن به اونجا کلا یه ریز پرهام جان مشغول حساب کتاب بودن!!!
البته لازم به ذکره که ساعت دوم کلاس رو نرفتیم!! تنیجه استاد حضور غیاب کرد!(حالا استاد تو تاریخ یونی یه بارهم حضور غیاب نکرده بودااا!)
پ.ن: قبل کلاس ویروس هم گروه دیگه بچه هارو برد که بستنی شونو بده! (بالاخره گروه دومی ها فرق داشتن دیگه!!! D: )
پ.ن: وسط کلاس ویروس برق اظطراری یونی رفت!!! هوا هم تاریک!! کلی جالب بود واسه خودش!!!! که نماینده ... ما رفت به درو دیوار زد تا یه کلاس با برق پیدا کرد! مرتیکه!!
پ.ن: تا وارد کلاس شدیم دوستان بجای خیر مقدم از نحوه پیچوندن کلاس پرسیدن!! مثل اینکه استاد زبان همچین شاکی شد که گفت یکی یه نمره از همشون کم میکنم!! D: