انگل!

از دیشب تصمیم گرفته بودم امروز برم سر کلاس فیزیک پزشکی! آخه کلاس ساعت 7:30 صبحه! و از طرفی چون ساعت 12 امتحان داشتیم،مطمئن بودم استقبال نمیشه از کلاس! و همین طور هم شد! اما به این صورت:
صبح ساعت 6 زنگ گذاشتم تا بلند بشم قبل کلاس یه دوره ای واسه امتحان کرده باشم! حال ساعت 6 آلارم موبایلم صداش دراومد! بلند میشم میبینم همه جا تاریکه!! پشیمون شدم!ساعت آلارم رو گذاشتم رو 6:30 بعدش باز خوابیدم! دوباره که بیدار شدم بازم تاریک بود!! دیگه به درو دیوار تو دلم نفرین نثار کردم که این چه شانسیه!! کدوم دانشجویی ساعت 7:30 کلاس داره؟؟! حالا با کلی بدبختی حاضر شدمو رفتم!! اما تا رسیدم به یونی و اون همه جاپارک دم دانشگاه دیدم،اصلا داشت اشک تو چشمام حلقه میزد!!! ((((((: اصلا خستگی از تنم دراومد! بعد سر کلاس همونطور که پیش بینی میکردم استقبالی از کلاس نشد ! فقط 15 نفر اومده بودن!! واسه همین استاد گفت همتون اسماتونو تو یه برگه بنویسین بدین به من که یه ارفاقی تو امتحان برای شما در نظر بگیرم!! ((: اصلا کلا خجسته کرد مارو!!! اون از جاپارک اینم از فیزیک پزشکی!
امتحان رو هم بد دادیم رفت ! بیخیال!! و اما اصل ماجرای امروز!!! ساعت 3-4:30 کلاس انگل داشتیم! بعداز کلاس داشتم وسایلمو جمع میکردم که یهو یکی صدام کرد که استاد کارم داره!! حالا من O-: یه نگاه به استاد کردم دیدم اشاره میکنه بیااااا!!! منم دنبالش رفتم! بنا بر رسم همیشه بعضی دوستان همچون پروانه ای به دور شمع اطراف استاد هی اظهار سوال میکردن،بنده هم به دنبال آنها!!
تا رسیدیم توی سالن اصلی یونی! برمیگرده استاد بهم میگه باهات کار خصوصی دارم!! حالا من OOOO-: بعد منو میبره پشت پله های کنار در آموزش! بهم میگه ببین پسرم! دانشجو باید خودشو تو دل استاد جا کنه!!! رفتار تو خیلی اوایل ترم بد بود! حالا الآن که جلسات آخره خوب شدی!!! من آدم عقده ای یا کینه ای نیستم!! میتونستم امروز واسه کنفرانس تورو بیارم پای تابلو ! تو بلد نباشی ،منم یه نمره منفی گنده(!!) بهت بدم و جلوی همه ضایعت کنم بعد بری بشینی!!اما داوطلبی کردم کنفرانس رو! فقط بخاطر تو!!! بعد منو بیشتر کشید کنار دستمو گرفت یه فن جودو زد!! بهم گفت من کمربند مشکی جودو هم دارم!!!!!(البته اینارو با خنده میگفت!) یعنی من هنگ کرده بودم!! آخه کلا سر تمام کلاسها نه فقط این کلاس من شلوغ نمیکنم!!!! اصلا حرف نمیزنم!! حالا منم محترمانه پاچه خواری کردم! اما مغزم نمیتونست هیچ علتی واسه این رفتار استاد پیدا کنه!!

پ.ن: این حرفایی که امروز با استاد انگل زدیم هیچ وقت از یادم نمیره!! عجب خاطره ای برام ساخت!! D:
پ.ن: دو باره این پ.ن حذف شد!!!