امتحان فیزیو عملی!!+چندش نوشت!!


دیروز صبح چه لذتی داشت!! صبح از خواب که بیدار شدم دیدم مادرم پرده هارو کنار زده و گوله گوله داره برف میاد! همه جا هم سفیییید!! قهومو گرفتم ؛ نشستم کنار پنجره!چه لذتی...!!
امروز امتحان فیزیو داشتیم!! الآن کمتر از یه ساعته که اومدم خونه! امتحان به این صورت بود که به قید قرعه به هرکس یه آزمایش میفتاد! منم خدا خدا میکردم آزمایش قورباغه نیفته بهم!!! که نیفتاد!! D: امااا!! به ک.ک افتاد که کنار میز من بود! تا دید که بهش این آزمایش افتاده انگار شوکه شد! گفت میشه عوض کنیییی؟؟؟!! حالا من D: باشه! آزمایش که به خیر و خوشی تموم شد!! فقط موقع نخاعی کردن قورباغه صداهای ناهنجاری از بدبخت بلند شد!! بعدش رفتیم واسه مصاحبه! استاد فیزیوعملیمون جوونه!با مزس!اما من دل خوشی ندارم ازش!! مصاحبه انجام شد! اما داشتیم میرفتیم که دکتر باباپوراومد(استاد نظریمونه که توکلاس فقط جنس مونث براش قابل رویته!!) یهو گفت پسرا بمونن!!! میخوام بپرسم ازشون!! حالا منو هادی s-: )-: نشستیم جلوش!استاد بهم میگه فشار ایشونو بگیر!!(به هادی اشاره میکنه!) یهو میگه: هااا!اسم این دستگاه چیه؟! میگم فشارخون! میگه نه اسم این چیه!! میگم والا من فکر میکردم دستگاه فشار خونه! اگه غیر اینه بلد نیستم!!(وقتی اعصابم خورد میشه اعتماد به نفسم زیادی میره بالا!!) بعد میگه حالا فشارشو بگیر! فشارشو میگیرم ! میگم 135 روی 90!! میگه باز نکن از دستششش!! زیادی گرفتی!! بده من! (میخواست خودشم فشار هادی رو بگیره!) فشارشو میگیره یهو به هادی میگه شما چقدر فشارت بالاااااااااااست؟؟!! صبحانه نخوردی؟؟!! ((((:

پ.ن: واسه خواهرم قضیه قورباغه رو تعریف کردم! میگه واسه یه نمره قورباغه بدبختو کشتی؟؟!!!! نمیگه یه نمره نبود و 20 نمره بود!!!
پ.ن: بعضی ها اینقدر مطمئن بودن 20 میشن که عدد جواب آزمایششونو از خودشون نوشتن!!
بعد نوشت: الآن ساعت حدود 4 بعداز ظهره و تازه از خواب پاشدم! داره برف میاد... (:
یهو استرس گرفتم... ): s-:
چندش نوشت: الآن از خواب بیدار شدم؛تو کیفم دنبال آدامس میگشتم! یهو دیدم یه یادداشت واسه خودم نوشتم که: خودکار رو بشور!! یهو یادم اومد ای وایییی!(بعد از امتحان،خودکاری رو که باهاش امتحان دادمو قورباغه ای بودو نشستم!!!) دیشب داشتم با این خودکار مینوشتم...!!! تازههه!! واسه فکر کردن خودکارو به پیشونیمم میزدممممم!!! )))):