بافت عملی

فکر نمیکردم تا قبل پایان امتحانات بتونم آپ کنم! ولی دیدم حیفه ننویسم چقدر اوضام خرابه! امروز اولین امتحان پایان ترممون بود! بافت عملی! فقط میدونم که من به این امتحان امید داشتم ، اما. . . !!!! از همون اول بد بیاری! من نام خونوادیگیم اولای لیست میشد! ولی از بدشانسی گروه آخر فرستادنمون واسه امتحان! سر میکروسکوپ 9 ایستاده بودم که معاون گروه بافت شناسی – آقای شمس – گفت شروع!! منم هی چشمو می چسبوندم به این لنزه!! هرچی فکر کردم نتونستم با اطمینان اولیشو بنویسم!! در نتیجه بنده چنان ریختم به هم که نگووووووووو!! :(( شانس ماست دیگه! بعد از امتحان شک نداشتم میوفتم! ریوانه کننده است آدم واسه یه درس وقت بذاره ولی . . . !! خلاصه یه خورده گذشت فهمیدیم مثل اینکه احتمال پاس وجود داره! بچه های دیگه هم اوضاعی نسبتا مشابه داشتن! ولی نیما و محمدرضا و م.پ یه چیز دیگه ای بودن!! :D
فردا ساعت 8 صبح میرم واسه review جسد که حداقل اینو به قول آ.ز با خیال راحت پاس کنیم! هرچند نیما ، مسعود ، محمدرضا به هماهنگی پرهام(مثل همیشه!!) دارن ساعت 4 صبح میرن استخر!!!!!!!!!! اونم قبل جسد!!! من یه بار گول پرهام رو خوردم، بعد تا شب خوابیدم!!!! حالا اینا هم تجربه کنن بد نیست!
فردا این موقع من حالم بده! بو فرمالین جسد میدم ، چند بار رفلاکس کردم ، عقب موندگی هامم به اوج رسیده!
یادم باشه در اولین فرصت خاطره جمعه گذسته که با نیما رفته بودیم خرید و بعدم رفتیم ناهارو تو هتل خوردیمو بنویسم!! (نیما دوست داشت بنویسم اینجا،اما فقط وقت این بود که تو دفترچه بنویسم)