مسخره است! وقتی زمانیو واسه یه امتحان مشخص میکنن نمیدونم میتونم واسش برنامه ریزی کنم با خیال راحت یا نه!!!
مدرسه که میرفتیم یه برنامه خوشگل از ابتدای سال تا انتهای سال بهمون میدادن که نه تنها امتحانامون توش بود،اردو ها و فوق برنامه هامونم توش بود!برف و زلزله هم میومد اجرا میشد!(البته این واقعا مزخرفه که همه مدارس تعطیل بودن ولی از دبیرستان زنگ میزدن خونه که امتحان برقراره!!!!!!!)
حالا تو دانشگاه!!! بیست بار یه امتحان عقب جلو میشه!!!! امضا جمع میکنن ، اعتراض میکنن و...! حالا اینا کیان؟؟ دخترا!!!!(البته به اضافه جناب سعید.م!!!!!)

دوشنبه امتحان عملی آناتومی بافت سخت داشتیم!به دو گروه تقسیممون کردن! یه گروه همین دوشنبه امتحان دادن ، گروه دیگه همین هفته آینده. حالا منم با اعتماد بنفس اولین نفر رفتم واسه امتحان!!! منو استاد تنها تو کلاس!! با یه نیش باز:
-کارت دانشجوییت!
-ها؟؟ من کارت دانشجوییمو هنوز ندادن! کارت تغذیه قبوله دیگه؟؟؟؟؟
بعد گذاشتم کارتو رو میز!
اونم جوری که انگار داره پاسپورت چک میکنه هی عکسو چک میکرد ، هی منو!!!!
امتحانو که دادم اومدم بیرون از کلایس همانا و ریختن همه رو سرم همان! سوالا چی بود؟؟سخت بود؟؟چندتا بود؟؟چند گرفتی؟؟و...!!!
منم که منتظر همچین لحظه ای بودم گفتم خیلی سخت بود ولی خوشبختانه کامل شدممممممممممممممم!!!

حالا الان غصه امتحان بافت شناسیو میخورم که نکنه یهو سه شنبه کنسل شه!!

امتحان آناتومی



به سلامتی اولین امتحان دانشگاهیم به بدترین نحو ممکن سپری شد! آناتومی بافت سخت بود که قراره سه نمره از امتحان پایانیه مارو تشکیل بده! آخر سر منی که مثل پپه ها(!!!)عیدمو حروم این درسا کردم،با اونیکه فقط سه روز خونده بود،بعده امتحان قیافمون یه جور بود!! حالا منی که قرار بود سر امتحان برسونم ، نیازه اکید داشتم که یکی به من برسونه! قبل امتحان مراقب امتحانی و من هماهنگ کرده بودیم که من جوابا رو رو کاغذ بنویسم،اونم بده به دختری که جلوم نشسته !(ش.خ) ولی اونقدر تو کف امتحان بودم که یادم رفت! حالا من موندم بعد امتحان و ملامت های خانوم!!! خلاصه این شد داستان اولین امتحان دانشگاهی بنده که به امید نمره کامل رفتیم و به شدت نا امید برگشتیم!! البته سوال ها خیلی سخت نبودا!مشکل ین بود من نمیدونستم تو مخ استاد چی میگذره که همچین سوالی داده!مثلا واسه یه سوال بنده سه تا جواب میتونستم بدم!در حالیکه نمیدونستم منظور استاد کدومه!


آخه امتحانمون جا خالی - تشریحی بود نااااااااااااااامرد!

بالاخره دانشگاه

سلاااااام!!
بالاخره تصمیم به آپ گرفتم! دوست داشتم سریع تر این کارو کنم ولی خب...!!!
بگذریم!من نمیفهمم چرا این قدر این پسرا خنگن!! ما تو دانشگاه فقط هشتا پسریم ، حدود پنجاه نفر بقیه همه دخترن!!!!! جالب اینه که وقتی به هرکس که اینو میگم بجای سرزنش پسرا میگه : ااااااه!!خوش به حالتون!!!حال میکنینااااا!!!! . . .
از اینا گذشته :
- مرده شور بیوشیمیو ببرن!!!!
- استادای جوون رو تو دانشگاه را ندن!!!(بیو دوتا استاد داره که هردوشون جووووونن!همش انگار میخوان حالمونو بگیرن!!)
- تربیت بدنی هم بماند...!!!

اینا حالا شوخی بود! ولی واقعا بیوشیمی هم سخته هم بی ربط هم تعداد واحداش زیاد!

پ.ن: از یک دانشجوی پزشکی بینهایت متشکرم که هرچند سرش خیلی شلوغه ولی به من سر میزنه ، حتی وقتی به روز نیستم.
پ.ن: امیدوارم همه اونایی که سبزه گره زدن به آرزوهاشون برسن.