اولین روز درسی ترم 3 !!!

به همین زودی یه سال گذشت! سال دیگه هم علوم پایه داریم! D: این ترم بیشتر کلاسهامون صبحه! اونم ساعت 7:30!! واسه بعضی دوستان که کلاسهای ساعت 10 رو زود میدونستن یا اینکه سر امتحاناتی که صبح برگزار میشد دیر میرسیدن، این ترم زجره!! ((=
امروز ساعت 7:30 کلاس تاریخ اسلام داشتیم!! کلا منو محمدرضا و پرهام سر کلاس بودیم!! اما گویی توی کلاس فقط پرهام حضور داشت!!! (((: پرهام چشم استاد رو گرفته بود!!! از اول تا آخر کلاس استاد فقط به اون نگاه میکرد!! محمدرضا هم بعد کلاس گفت پرهام من غیرتی شدم! هفته دیگه شلوار پارچه ای میپوشی ، از نوع گشادش! موهاتم مثل ترم اول همون جوری کن بیا!! ((: حالا استاد بی نظیرش چی میگفت!! میگفت بچه ها باید توی دانشگاه بهم سیقه بشن! زمان پیامبر اینطوری بوده! اما الآن فرهنگ شده که این کارو نمیکنن!! (این جا منو پرهام زیر چشمی بهم یه نیگا کردیم! پخ زدیم زدیم زیر خنده!! یاد استاد قرآن ترم اول افتادم که میگفت ازدواج کنید! عیب نداره! حالا اگه نتونسیتد هم دیگه رو تحمل کنید،طلاق بگیرید!!! حرامه اگه به زن مطلقه علاقه داشته باشید اما چون مطلقست باهاش ازدواج نکنید!!! ((:
بعدش روانشناسی داشتیم! یه استاد خشک! که خودش یه خورده ... میزد!! D: من که خوابم گرفت! پرهام که اصلا خوابید! ن.ر بیکار از اول تا آخر جزوه مینوشت!! هه ! پشت سریام هم یه ریز حرف میزدن!! فکر کنم اگه سر کلاسش دراز میکشیدم ، میخوابیدم هم استاد توجهی نمیکرد! کلا فقط دخترای کلاس رو میدید!!! P: وای که چه کسل کننده بود!! درس به این شرینی!!

پ.ن : تا به حال شده کسی فلش مموری رو بر عکس به یه لپ تاپ بزنه؟ بعد فکر کنه شاید کامپیوتر خرابه ، به دوتا دیگه وصل کنه! بعد این دفعه حس کنه فلش خرابه؟!!................. آره شده!! خودم!!!!!! زنگ زدم به پ.ا - صاحب فلش - میگه برعکس نزدی فلشو؟! میگم مگه میشه؟ گفت بیا همشهری خودمونی!!! ((((: ((=
پ.ن : نمره های انگل و فیزیو نیومده هنوووووووووووووز!! ))):

مخاطب خاص نوشت : شما اگه نمیتونی زود بیای روانشناسی رو حذف کن!! ((((((: ((((=