پایان تعطیلات بین ترم!!

فردا آخرین روز از تعطیلاتمونه!! کلا تو این یه هفته اتفاقای زیادی افتاد! اما در کل بیشتر روزاش شبیه به هم بود!! دیروز صبح رفته بودم آرایشگاه که محمدرضا اس ام اس داد: نمره های انگل رو دادن!! حالا من O-: :-S یعنی حسی بوداااا! بعد فهمیدم خواست اذیتم کنه!!!
دیشب هم با محمدرضا رفتیم استخر! خیلی خوش گذشت! خیلی وقت بود نرفته بودیم!! بعدشم رفتیم شام و یه خورده هم تو مغازه ها گشتیم!!
در کل دیروز خیلی خوب سپری شد!!
بر عکس دیروز، امروز یهو عجیب شد! نمیدونم چرا ! اصلا علتش چی بود؟! اذیت کننده بود...! به هر حال پیش میاد! اما نباید بیااااااد!
امشب بابا جونمو (بابای مادرم) رو بردم امام زاده صالح! تو حیاط بودم که دیدم دو نفر باهم حرف میزنن ! که همینطوری شنیدم یکیشون میگه : " نون من رو میخوره حرفمو گوش نمیده..." یهو موندم!!! موندم چی فکر کرده! درباره زنش بود یا بچه هاش نمیدونم! اما خانوادگی بود!! (من فضول نیستماااا!! D: همونطور که تو حیاط داشتم با موبایل با یکی از دوستام حرف میزدم شنیدم اینو!!)

پ.ن: این روزا همش دارم desperate میبینم!! D: بد نیست!!